شناخت رنگ ها
روژای مامان و بابا هنرمنده ... رنگــا رو خیلی دوست داره . چون وقتی که رنگ دلخواهشو ببینه خیلی خوشحال می شه ... خوشحال که نه ، بال بال می زنه . .. جمعه رفته بودیم بازار بوستان . هر رنگ زردی رو که می دید شروع می کرد به جیغ زدن ، دست و پا تکون دادن . چند وقت پیش (حدود 2 یا 3 ماه پیش ) رنگ آبی رو خیلی دوست داشت و روزهای اول رنگ قرمز . قزمز ، آبی و زرد ، رنگای اصلین و هرچی رنگه از اینا درست می شه . ...
رفتیم فشم...
اینم پسرخاله محمد اینم عکسای تعطیلات عید امسال -فشم روستای روته ...
نی نی شگفت انگیز من
آفرینش ما انسان ها شگفت آور است . از همان بدو تولد ، جنباندن دست و پا شگفت انگیز ترین کاری است که بشر می تواند انجام دهد . اولین مک زدن پستان مادر ، گریه کردن ، زور زدن و به پشت خوابیدن ، ادای اولین حروف و کلمات ، همه حیرت آورند زیرا هیچ کس تلاشی برای یاد دادن آن نکرده است . شگفت انگیز ترین حرکت روژای ما زمانی بود که سه ماهه بود . رفته بودیم پارک . من ، روژا رو بغل کردم و یواش یواش قدم می زدم . کنار درختی تنومند ایستادم . احساس کردم روژا به تنه درخت خیره شده . مدتی به همان شیوه گذشت . روژا آرام آرام نگاهش رو در امتداد تنه درخت به سمت بالا برد . شاخ و برگ ها را به دقت نگاه کرد و همان طور شاخه ای را دنبال کرد که با...
روژا ، عروسکا و خواب ناز
و اینم عکسی که مامان روژا خیلی دوست داره (بعد از ظهر همان روز) ...
نویسنده :
مامان بابای روژا
9:34
روژا و پستونکش (فیلم)
می خوام حرف بزنم
روژای عزیزم اولین حروف کلمات رو حدود یک ماه پیش با "گغ" شروع کرد. بعد یه کم پیشرفت شد " آ آ گغغغ " . دیشب طبق معمول شروع کردم به احوالپرسی گفتم : «خوشکلم برام تعریف کن امروز چیکارا کردی ، خوش گذشت ! » و این جواب روژا خانم بود : « آ آ ی و اااا گغغغغغغغغغ واااوووووووو ئوووو ئووووووووو» . فقط منتظرم زودتر بزرگ بشه این جمله رو برام ترجمه کنه !!!!!
خواب یک فرشته
می خوام بزرگ بشم
دیروز مامان روژا بهم زنگ زد با خوشحالی داد می زد که روژا رو شکم خوابیده !!!! سریع کارای دفتر رو تموم کردم و تخت گاز رفتم تا خونه. با اون چشای خوشکلش تا من و دید لبخند زد . گفتم بابایی ، میگن امروز کولاک کردی . تا زور داشتی غلت زدی رو شکمت آره !!! . با همون صداهای عجیب و غریب که از خودش در می آورد شروع کرد به تعریف کردن که دیدم دوباره داره زور می زنه که رو شکمش بچرخه (عجب تلاشی هم می کرد ) و بالاخره موفق شد ...