روژاروژا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

رۆژا

خدا خودش کمک ِ بچه هاست

خدا خودش کمک ِ بچه هاست ! اینو همسایمون دیروز به من گفت ... دیروز روژا کوچولوی ما روز پر جنب و جوشی داشت .   ماشاء الله به هیچ جا بند نبود ، چه در دشت و صحرایی که برای گردش رفته بودیم ،‌  چه در خونه که از در و دیوار بالا می رفت . گیر داده بود به مبل آ تند و تند بالا می رفت . چند بار روی فرش نشوندیمش . یه لحظه رفتم تو اتاق دیدم یه صدایی اومد برگشتم دیدم روژا کف زمین ولو شده گریه می کنه . سریع بغلش کردم . گفتم خدایا سرش به سرامیکا نخورده باشه . دقیق که شدم ،‌ بسته دستمال کاغذی رو دیدم که دِفرمه شده . خدا رو شکر کردم که دستمال کاغذی رو زمین بود البته مثه یه بالش زیر سر روژا جون ...
9 ارديبهشت 1391

یا ... سه

چند روز پیش حین بازی با آجرهای رنگی ، یکی یکی اون ها رو می چیدم و می شمردم : یک ، دو ، سه ... چند بار تکرار کردم . روژا هم یکی از آجر ها رو گرفت و روی یکی دیگه گذاشت بعد با صدای بلند گفت : یا ... سه سر نماز ، همیشه روژا جون میاد وسط سجاده ، قشنگ تو چشام نگاه می کنه و می خنده . اینبار هم مثل همیشه اما با یه تغییر قشنگ . اون هم دست های کوچولوش رو مثل بابایی گرفت ... موقع شهادتین هم انگشت سبابه ام رو گرفت . بماند که بعد از نماز ، تسبیحی که قد خودش بود رو برداشت و باصدای بلند مرتب می رفت آشپزخانه و برمی گشت ...   پیشاپیش نوروز مبارک !   مزگـێنی دا به سروه بای به هاری    وا هاته وه نه ورۆزی...
24 اسفند 1390

تولد

تولد تولد تولدم مبارک !  تولد تولد تولدم مبارک ! روژا کوچولو یه کم سرما خورده بود (تو عکس معلومه خیلی دل و دماغ نداره)    اینم روژا با مامانی و عزیز جون... ...
29 بهمن 1390

اولین های این روزا

روژا خانم این روزا کلی پیشرفت کرده... حالا خودش غذا می خوره ! میتونه رو پاهاش وایسه ! ... موهای خوشگلش کم کم داره زیاد می شه ! ... به کمک بابایی توپ بازی می کنه .. شوت می زنه! سی دی های انشتین کوچولو رو خیلی دوست داره ... با نی نی های دیگه بازی می کنه البته اصلا دعواشون نمی کنه ... دندونای کوچولوش داره درمیاد ...
7 آذر 1390

خوشگل شدم !!؟

تو این مدت که نبودیم اتفاقات زیادی برای کوچول موچولومون افتاد . اولیش اینکه همین دیشب ساعت ٩ شب روژا کوچولو برای چند ثانیه رو پاهاش وایساد از خوشحالی داشتیم بال درمی آوردیم . روژا هم چون جیغ و داد ما رو می دید ذوق می کرد و هی سعی می کرد بیشتر رو پاهاش وایسه .... بعدیش اینکه حالا هم می تونه بگه "بابا" هم می تونه بگه "ماما" تازه آواز هم می خونه :« آآآآآآآآآآآآآآدَ َ َ َ آآآآآآآآآآآد َ َ َ َ ...»  تا حالا هم دو سه باری افتاده زمین . یه بار بد جوری خورد زمین . لپ خوشکلش یه کم زخمی شد . تا مدتی هم جاش معلوم بود . به همین خاطر مجبور شدیم که خونه رو تغییر دکور بدیم تا ایمن سازی بشه چند تا پشتی گذاشتیم اطراف تلویز...
4 آبان 1390

باباباببابابا

« باباباباببابابابا » این کلماتیه که پریروز و دیروز (١٩ و ٢٠ شهریور نود) ، روژا کوچولو به زبان می آورد من (بابا) گفتم : روژا ، بابا خوبی؟ . وقتی در جوابم گفت « باباباباببابابابا » می خواستم قورتش بدم .
21 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رۆژا می باشد